نوشته شده توسط : علیرضا نساروند


Image 

"آتش" که جز سوزانیدن، واژه ایی در قاموسش ندارد، خدا بر ابراهيم(ع) "سرد و سلامتش" گرداند.(انبياء/69)

منظره به آتش انداختن حضرت ابراهیم(ع) را نمرود* به همراه دخترش نگاه می‌كرد. رعضه دختر نمرود برخاست. بالای بلندی رفت. ایستاد تا منظره را بهتر ببیند. دید؛ ابراهیم(ع) در میان آتش نمی سوزد بلکه در آتش، "گلستانی" است. رعضه پرسید: ... چگونه آتش شما را نمی‌سوزاند؟

 

 


 حضرت ابراهیم(ع) فرمود: کسی كه "زبان"او به «ذكر خدا» گویا و  "قلب"او از «شناخت خدا» سرشار باشد، نمی سوزد." **

رعضه گفت: من دوست دارم با شما همراه شوم.

حضرت(ع) فرمود: بگو؛ "لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله" و داخل آتش شو.

رعضه گفت: "لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله". پا در میان آتش نهاد. خود را نزد حضرت ابراهیم(ع) رساند. به حضرت ابراهیم(ع) ایمان آورد. با سلامتی کامل به جانب نمرود برگشت.

نمرود با دیدن این منظره تعجب كرد. به خاطر ترس از دست دادن حکومتش رعضه را نصیحت کرد. نصیحت نمرود در دختر اثر نكرد. نمرود  ناراحت گردید. دستور داد تا رعضه را در آفتاب سوزان شکنجه کنند تا بمیرد.

خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بنده مرا حفظ کن. جبرییل رعضه را از شكنجه رهاند. او نزد حضرت ابراهیم(ع) رفت. در تحمّل تمام سختی‌ها با حضرت ابراهیم(ع) همراه شد. حضرت ابراهیم(ع) رعضه را برای همسری  فرزندش انتخاب کرد. خدای تعالی فرزندانی به آن ها عنایت فرمود. همه فرزندان رعضه به پیامبری رسیدند.

منبع:

خزینة الجواهر فی زینة المنابر /نهاوندی، علی اکبر /تهران /25/08/1381. ص663.***

 پی نوشت:

* نمرود [نُُ/نَ] اِسم خاصّ است. نام کامل او نمرود ابن کنعان بن کوش است. وی از پادشاهان اساطیری بابِل است. او دعوی خدائی کرد. نام دخترش رعضه بود. حضرت ابراهیم(ع) در عهد او به پیامبری مبعوث گشت. آن حضرت مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت نمود. وی بت های بابلیان را درهم شکست. برای مجازات و کیفر حضرت ابراهیم(ع) به فرمان نمرود آتشی بس بزرگ برافروختند. حضرت ابراهیم(ع) را در آتش افکندند. به خواست خدا آتش بر حضرت براهیم خلیل اﷲ گلستان گشت. نمرود به قصد جنگیدن با خدائی که جایگاهش را در آسمان ها می پنداشت و به هوای پرواز به آسمان دستور داد تا صندوقی ساختند. بر چهار گوشه ٔ فوقانی آن چهار نیزه قرار دادند. بر سر هر نیزه ای مقداری گوشت آویختند. سپس چهار کرکس گرسنه ٔ تیزپرواز بر چهار گوشه ٔ تحتانی صندوق بستند. آن گاه نمرود در صندوق نشست. کرکس های گرسنه به هوای خوردن گوشت ها به سوی بالا پرواز کردند. صندوق و نمرود به آسمان برده شدند. نمرود چون در آسمان قرار گرفت، تیری در کمان نهاد. او تیر را در اوج آسمان رها کرد که خدای آسمانی را بکشد تا خودش خدای بی رقیب آسمان و زمین شود. حقّ تعالی فرشتگان را فرمود؛ تیر نمرود را به خون آغشته کنید. تیر به زمین باز گشت. نمرود پنداشت که خدای آسمان را کشته است و دیگر در خدائی رقیبی ندارد. به این ترتیب او پند نگرفت. حقّ تعالی در اوج غرور و قدرت نمرود،  حشره ایی را مأمور جنگیدن با او نمود. پشه ایی در بینی او جای گزید. پشه مغز سر نمرود را بخورد و هلاکش کرد.

** مَنْ کانَ عَلى لِسانِهِ "بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ فى قَلْبِهِ مَعْرِفَةُ اللّهِ تَعالى لایُحْرِقُةُ النّارْ" یعنی: «هر کس پیوسته " بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ" بگوید و قلبش مملوّ از معرفت الهى باشد، آتش براى او اثر ندارد.»

*** كتاب خزینة الجواهر فی زینة المنابر، در سه بخش؛ 1.اصول دین، 2.فروع دین و 3.اخلاق نگارش یافته است. در هر بخش؛ آیات، روایات، مواعظ و حكایات مربوط به آن بخش به ترتیب آمده است. مطالب کتاب مشتمل بر شرح و تفسیر؛ 40آیه، 77روایت،80موعظه و 200حكایت جالب است.



:: موضوعات مرتبط: داستان پیامبران الهی , ,
:: برچسب‌ها: ایمان دختر نمرود به ابراهیم(ع) ,
:: بازدید از این مطلب : 633
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 117 صفحه بعد